|
شعر و ادبیات
|
||
|
وبلاگ اختصاصی دکتر رضا قا سم زاده - دبیر ادبیات و مدرّس دانشگاه |
گلـدیلــر جملـه قـراره سـر بـه سـر تا بیری معشـوق دن وئـرسیـن خبر
خطبــــه27( بـــاب جهــــــاد)
أمّا بَعدُ ، فَإنَّ الجِهَادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أولیائهِ . وَهُوَ لِباسُ التَّقوی، وَ دِرعُ اللهِ الحَصِینَةُ، وَجُنَّتُهُ الوَثیقَةُ فَمَن تَرَکَهُ رَغبَةً عَنهُ ألبَسَهُ اللهُ ثَوبَ الذُّلِّ ، وَشَمِلَهُ البَلاءُ، وَدُیِّثَ بِالصِّغَار وَالقَمَاءةِ ، وَضُرِبَ عَلَی قَلبِهِ بِالإسهَابِ، وَ اُدِیلَ الحَقُّ مِنهُ بِتَضیِیع الجِهـــادِ، وَسِیم َالخَسفَ وَمُنِعَ النَّصَفَ.
1.سبکتری تو از آن دم که می رسد ز صبا
ز دم زدن نشود سیر و مانده کس،جـانـا
2.ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود
توآن دمی که خداگفت:« یحیی الموتی»
3.دهـان گـور شـود بـاز و لقمـه ایش کند
چو بستـه گشـت دهـان تن از دم احیـا
4.دمـم فـزون ده تا خیـک من شـود پرباد
کـه تـا شـوم ز دم تـو سـوار بـر دریـا
5.مبـاد روزی کانـدر جهـان تـو درنـدمی
که یک گیـاه نرویـد ز جملـه صحــرا
6.فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است
چو بسکلـد ز لب این بـاد آن بود برجـا
شرح غزل در ادامه مطلب
خلاصه داستان " بیـــژن و منیـــژه "
داستان بیژن و منیژه از داستان های شیرین و جذاب شاهنامه ، کتاب حماسی ایرانیان از فردوسی نامدار به زبان فارسی است . این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو از دلاوران بارگاه کیخسرو ، شاه ایران ، و منیژه دختر افراسیاب ، شاه سرزمین توران است .
تعریف: فعل هایی که با وجود مفعول و متمم و معنای جمله را کامل نمی کنند، فعـل ناقـص نامیده می شود. مانند : انگاشت، پنداشت،دید، شناخت، گمان کرد، شمرد،خواند، نامید، خطاب کرد،نهاد، دانست ، خواست، پسندید، شد،گردید،گشت، گردانید،کرد،داشت،آفرید،نمود ،سزید،ساخت،بایست ، شایست ، زیبد،گرفت و…
به نام خدا مبحــث مفـــردات « از » بر سه قسم است:
1-علامت مضاف الیه: مانند: دست از من سر از تو= دستِ من و سرِتو
|
|