شعر و ادبیات
 
 
وبلاگ اختصاصی دکتر  رضا قا سم زاده - دبیر ادبیات و مدرّس دانشگاه
 

 

شرح غزل از : رضا قاسم زاده  
 

1-   در ازل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد  / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

توضیح : ازل : روز نخست آفرینش و نقطه ی مقابل آن ابد روز پایان آفرینش است /پرتو : نور و درخشش /حُسن : نیکویی و زیبایی / تجلّی : ظاهر شدن ، جلوه کردن

معنی : ای معشوق و محبوب ازلی (خدا) در روز نخست آفرینش نور جمال و حسن تو جلوه کرد و از این جلوه گری حُسن و جمال تو عشق به وجود آمد و جهان ره به شور و هیجان افکند و همه چیز را در آتش خود سوزاند.

2-جلوه ای کرد رخت، دید مَلَک ، عشق نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

توضیح : جلوه : ظاهر شدن/ مَلَک : در ایت بیت مراد ابلیس است / غیرت : عدم تحمّل غیر بر معشوق.

معنی : چون جلوه جمال و حسن تو درخشیدن گرفت، ابلیس آن را مشاهده کرد وچون در فطرت و سرشت او عشق وجود نداشت تا به تو عشق ورزی نماید از شدّت رشک و حسادتهمچون آتش سوزان شد و خود را بر دل آدم زد تا او را از این عشق گمراه نماید. ( حسادت ابلیس به خاطر عشق ورزی انسان به آستان کبریایی خداوند بود که این عشق در سرشت ابلیس نهاده نشده بود.)

3-عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد / برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد

توضیح: عقل یا خرد با اینکه بزرگ ترین ودیعه و امانت الهی در وجود انسان است ولی مصلح جو است و ابزار و وسیله کافی برای رسیدن آستان یار و وصال معشوق نمی باشد. برای وصال معشوق عشق می باید وبس. / مقصود  از شعله ، جلوه ی جمال الهی است./چراغ افروختن برای خود کنایه از کسب توانایی و سود برای خویش/برق غیرت : اضافه ی تشبیهی .

معنی : عقل مصلحت اندیش می خواست که با نور جلوه ی جمال الهی و فروغ ایزدی چراغ وجود خود را روشن نماید و از این رهگذر سودی برای خویش تدارک بیند امّا برق غیرت عشق درخشید و شوری به پا کرد و دنیا را متغیر و دگرگون ساخت . ( عشق مانع چراغ افروزی عقل از فروغ حُسن ایزدی شد.)

4 مدّعی خواست که آید به تماشا گه راز /دست غیب آمد و بر سینه ی نا محرم زد

توضیح: مدعی و نامحرم  در این بیت « عقل » و به عقیده برخی « ابلیس » است. در مقابله با عشق ، عقل صحیح تر می نماید./ تماشاگه راز : حریم اسرار خداوندی ، عالم اسرار /

معنی : عقل ( یا ابلیس ) می خواست در رقابت با عشق به حریم اسرار الهی وارد شود که دست حق نمایان گشت ودست رد بر سینه عقل زد و او را از وارد شدن به حریم اسرار خداوندی منع کرد.

5 دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند / دل غم دیده ی ما بود که هم بر غم زد

توضیح : مقصود از دیگران همه خلایق است به جز انسان . / در قرآن مجید آمده است : « انا عرضنا الامانۀ علی السماوات والارض والجبال فابین ان یحملنا و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از حمل آن امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند و انسان آن را برداشت او بسیار ستمکار و نادان بود. » ( احزاب 72 )  حافظ در بیتی می گوید:

آسمان بار امانت نتوانست کشید       قرعه ی فال به نام من بیچاره زدند

معنی : دیگران به خاطر عدم پذیرش امانت عشق الهی و معرفت الله آسوده و راحت هستند و این دل غمدیده و محنت زده ما انسان هاست که به خاطر پذیرش این مسولیّت سنگین ، سختی ها و درد و غم فراوان را برگزید. دل ما غم عشق تورا برگزید و با غم عشق تو خوش است.

6- جان علوی هوس چاه زنخدان توداشت / دست در حلقه ی آن زلف خم اندر خم زد

توضیح : علوی: والا و بلندمقام / چاه زنخدان : اضافه ی تشبیهی و مقصود فرو رفتگی چانه است که بر زیبایی جمال می افزاید.

معنی: جان پاک و روح ملکوتی علاقه ی و تمایل دست یافتن به چاه زنخدان تو را داشت (طالب وصال تو بود.) به همین منظور دست در حلقه تابدار و پر پیچ زلف تو زد تا به وصال تو برسد.( روح از عالم ملکوت در کالبد جسمانی و مادی انسان دمیده شده تا در قالب تن با تو عشق ورزی نماید. )

7-حافظ آن روز طربنامه ی عشق تو نوشت  / که قلم بر سر ِ اسباب ِ دل ِ خرّم زد

توضیح : طربنامه ی عشق : اضافه ی تشبیهی / طربنامه ی عشق  نوشتن کنایه ادعای عشق نمودن / قلم زد : کنایه از نادیده گرفتن و خط بطلان کشیدن/ قلم کشیدن بر سر اسباب دل خرم : کنایه از این که حافظ بر هر چیزی که موجب خرسند ونشاط دل می شود خط بطلان کشیده است. 

معنی : حافظ از روزی که طربنامه ی عشق تو را نوشت ودر عالم هستی عشق تو را برگزید  از آن پس بر هر چیزی که موجب خرسند ونشاط دل می شود خط بطلان کشیده است و با غم عشق تو خوش است.       

 شرح حال حافظ:

خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به “حافظ”، غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استاران زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایه‌ای رفیع یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی غور و تأمل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف از بر داشت. “گوته” دانشمند بزرگ و شاعر و سخنور مشهور آلمانی دیوان شرقی خود را به نام او و با کسب الهام از افکار وی تدوین کرد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحبنظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است.

 

 |+| نوشته شده در  جمعه بیست و یکم مهر ۱۳۹۱ساعت 0:56  توسط رضا قا سم زاده  | 
  بالا